loading...
دنیای آبی منو تو
ایمان بازدید : 29 چهارشنبه 02 مرداد 1392 نظرات (2)

زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟ شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت : چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم و آن زن گفت :کمی صبر کن نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!! شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟ آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش. و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم

ایمان بازدید : 30 سه شنبه 01 مرداد 1392 نظرات (0)

ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺑﺪﺟﻮﺭﯼ ﺫﻫﻨﻤﻮ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ:

.

.

.


ﻗﺪﯾﻤﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ، ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺑﭽﻪ ﯼ ﭼﺸﻢ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﺴﺘﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ؟؟؟

ایمان بازدید : 38 سه شنبه 01 مرداد 1392 نظرات (2)

 همه     بخونند و برای رفیقاشون تعریف کنن...

پسره به دختری که تازه باهاش دوستشده بود میگه :
امروز وقت داری بیای خونمون؟
دختره : مامانم نمیذاره با چه بهونه ای بیام؟
پسره : بگو میخوام برم استخر...
دختره اومد خونه دوست پسرش
پسره : تو که اومدی استخر مثلا باید موهات خیس باشن،برو تو حموم موهاتو خیس کن!
وقتی دختره میره حموم،پسره به دوستاش زنگ میزنه...
پسره و دوستاش یکی یکی...
این آخری که رفت حموم ، نه 1ساعت نه2 ساعت ، موند تو حموم...
دیدن این دیر
کرد ، رفتن حمومو یهو دیدن دختره و پسره رگ دستشونو باهم زدند و گوشه حموم افتادن و روی دیوار حموم نوشته :
نامردا خواهرم بود...

نکنید از این کارا دوست دختر شما خواهر یک بنده خداییه
شایدم اصلا برادر نداره تکه این اصلا مهم نیست
شاید دختره خره احمقه نمیفهمه چه آینده ای در انتظارشه
ولی شما نکنید <img src=">

مجید خراطها سلطان احساس

 اینجا از آقا مجید سلطان احساس زیاد میشنوید چون عشقه بی چون و چرا ی من هست

 

 

l8833_maid.jpg

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
سلام ایمان هستم مدیر مردمی چت روم استقلال تهران
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر لطفتون در مورد وبلاگم؟
    چت روم هواداران استقلال
    آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 40
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 60
  • بازدید کلی : 6,204
  • کدهای اختصاصی
    دریافت همین آهنگ

    قالب وبلاگ

    پیغام ورود و خروج